خواب دیدم یه جای حدودا تاریکه گاوداری هم هست چندتا چاه بزرگم داره خواب دیدم یهو بچم نیست هرچی گشتم نبود شوهرم گفت شاید رفته خونه راه افتادم طرف خونه دیدم یه بچه چندماهه دیگه دارم بغل خواهرشوهرمه همه اونو میبوسیدن ولی فکر پیش پسرم بود یهو احساس کردم پسرم همونجای تاریک مونده بدو بدو برگشتم صداش کردم صداش اومد با التماس گفت مامان بیا صداش زدم کجایی بازم با التماس ترس جیغ گفت مامان توروخدا بیا باز جیغ زدم صورتمو چنگ زدم موهامو کندم با گریه صداش کردم اونم جوابمو داد با جیغ گفت مامان بعد بابامو شوهرم اومدن دنبالش بگردیم دیگه صداش نیومد جیغ میزدم التماس میکردم گریه میکردم دیگه صداش نیومد کسی تغییر خواب بلده