با مادرشوهرم اینا همسایه ایم،پدر شوهرم مریضه شوهرم بردش دکتر از صفر تا صدشو شوهرم خرج کرد تزدیک دوهفته بستری بود هی مامانش زیر گوش شوهرم میخون تو برا ما همه کار میکنی بابات بیاد خونه رو میزنیم به اسم تو حالا که باباش تقریبا خوب شده زدن زیرش شوهرمم ناراحت بود کلا بغیر دکتر ماهی چند تومن شوهرم میده به باباش در کل کمک حالشونم هستیم بعضی جاها برا خودمون کم میزاره دیگه امشب گفتم بسه اونیکی بچهاشم خرج کنن ما یکم بیشتر از اونا خرج کنیم واقعا خسته شدم دلم میخاد از اینجا برم مثلا همین صبح دو تومن داده برا باباش ت ر ی ا ک گرفته چون مصرف کننده بود دکتر گفته فقط اینو استفاده کنه در حالیکه ما خودمون دوتا بچه داریم میتونستیم اونو خرج اینا کنیم چیکار کنم چه رفتاری کنم
وضغ مالی همسرتون در چه سطحی ؟
الان که وقتی زندن واقعا نمیشه خونه را بنام شما بکنن زور داره اما باید بهشون بگید که صلح عمری کنند که بعد از مرگشان خونه بنام شما بشه این تصمیم منطقی اگه قبول نکردن اون وقت شکا طغیان کنید
اگر همسرتون به حرفتون گوش میکنه بدون جنگ و دعوا بشین باهاش حرف بزن ،اگر گوش نمیکنه که هر چقدرم بگی فایده نداره و فقط خودت رو ازچشم میندازی ،در اینصورت فقط باید کم توقع نباشی و از نیازهای خودت و بچه هات نزنی که اونم کمتر کمک کنه و بعد هم پشیمون نشی که چرا نخوردم و نپوشیدم دادم به اونا
اصلا نمیدونستم که دوتومن داده برا باباش وسیله بیارن بمن گفت ببر میدم بهت اومدم میگه بزن پولمو میگه ندارم شب میگه ریختم براش وسیله بیارن
شوهرم میگه از اینجا بریم به زبون میگه ولی اراده نداره که برن دنبال خونه
خب عزیزم از پس انداز خودت چرا بردی دکتر بزار همسرت بدون شماهم خرج دارید.
کلا بچه هایی که نزدیکن به پدر مادر انتظارازشون بیشتر مثل ما ولی ما کمک نمی‌کنیم ولی همیشه مادر شوهرم طلب کار،مثلا میگفت چرا بچت شد برای مادرت کادو گرفتی برای من نگرفتی گفتم خب اون یکی پسرتون بچش شده بود نگرفته بود گفت من از شما انتظار داشتم منم گفتم منم انتظار داشتم شما کارایی رو که برای اون یکی عروستون کردید برای منم می‌کردید منم تلافی کردم .
وقتی منو بچهام راضی نیستیم بنظرت این پولا درسته اونا خرج کنن؟سواله برام واقعا وقتی ما خودمون احتیاج داریم پدر مادر چقد باید بی وجدان باسن انقد مایه عذاب یه خانواده بشن نمیگن ابن خودش دوتا لچه داره آینده میخان اینا درسته پدر مادر واجبه کمک کردن ولی واقعا بریدیم مثلا خواهر شوهدم میبردش دکار از ما پولسو میگیرن من واقعا از ته دلم راضی نیستم اینجور پولا رو از ما میکشن حداقل یکم کمک حال باشن تا قرون آخرشو از ما میگیرن
خب شما برادر شوهر دارید منم دارم ولی سرکار نمیره از اون توقع ندارن همش از ما توقع دارن منم انقد سرد شدم کلا رفت و امدمو باهاشون کم کردم اصلا زده شدم از خانواده اش
مثلا شوهرم بمن میگه بگرد دنبال خونه میگردم ولی پیگیرش نیس امشب گفتم تا هرچز اینا زنده ان روز گار ما همینه
تواین زمونه مردا هم گرفتارن،همسر منم میگه خب ناراضی بریم فقط توحرف میگه ولی پاش بیفته دنبال خونه نمیره ولی من خودم هم تن به مستاجری نمیدم چون سخته انصافا هم خیلی بد نیستن که بخوام بگم بریم و....
زبونش بگیر اگر شرایطش رو دارید برید چون من از کسایی که مستقل شدن شنیدم واقعا دوری بهتر ،منم یه سال صبر میکنم تا خونه بگیرم و بعد برم .
وضع مالی پدر شوهرت چطور ؟ فقط همین خونه رو داره ؟ منبع درآمدی نداره ؟
اینتم بد نیستن ولی اینجوری عذابمون میدن همه ی خرج دکتر پور مادرشو میندازن گردن انقد این خانواده ش بیشعورن نمیگن مام یه دسته اینارو بگیریم شوهرم امشب بهشون گفت تا عید از اینجا میرم ازن خونمونم برا خودتونولی ککشون نمیگزه فقط میخان بکنن ازمون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
