من از خدامه حرف خدا رو گوش کنم به والدین خوبی کنم و میدونم بنده خدا والدین خیلی سختی کشیدن
ولی این پدرم خیلی سواستفاده میکنه به نظرم، ۷۵ سالشه و مادرم به رحمت خدا رفتن و دیگه پدرم با خواهرم زندگی میکنه و ما هم در توانمون کارهاش انجام میدیم. پارانوئید هم داره
حالا دو شب پدرم اومد خونم خوابید به اندازه یک ماه منو اذیت کرد و اعصابم خورد کرد
خدا شاهده همه چی از غذا پدیرایی و سرگرمی همسرم باهاش بازی میکنه همیشه میاد در توانم همه کارهاش انجام میدم...
انقدر خودشو الکی به ناتوانی و علیلی میزنه
الکی خودشو میزنه به اینکه نمیتونه از روی زمین یا صندلی بلند بشه حتما یکی انقدر زور بزنه تا بلندش کنه. یا از صندلی بلند میشه خودشو پرت میکنه بره تو کمدی جایی بگه تعادل ندارم. صد بار دکتر بردیمش و دکتر گفت حالش خوبه و در حد سنش خوب ضعیف شده ولی سالمه
انقدرخودشو به اون راه و نشنیدن و نفهمیدن های دروغی میزنه
ده بار یه حرف تکرار کنی باز بگه چی؟؟؟
عاشق جلب توجه و شوآفه
یه کار بهش بگی لج میکنه بدتر هی با ادم کل کل میکنه
که مثلا ما دائم کارهاش کنیم و ور دلش باشیم.
حالا جالبه برای زن گرفتن اینا نمیدونم چطور همه چی خوب درک میکنه!
خیلی ناراحتم با کلی ریش و پشم، کلا مردونگی و یه کم عزت نفس نداره
که انقدر خودشو ذلیل نشون بده
دائم ما رو اذیت کنه و حرص بده
منت میزاره این جهیزیه رو چقدر من حواسم بود
از طرفی آدم به نقطه جوش میرسه یه چیزی میگم بعد عذاب وجدان میگیرم
شما هم همین تجربه ها رو دارید
پدر مسنتون چطور رفتار میکنن؟