ما خونمون ویلاییه قبلا شبا قبل خواب چهار پنج نفر موجود سیاه و قد بلند میومدن وایمیستادن روی پشت بوم همسایمون که رو به رو پنجره منه و زل میزدن بهم
یه انرژی داشتن که من نمیترسیدم پا میشدم هی میخواستم برم بیرون باهاشون حرف بزنم
خیلی عجیب بود برام
چهرشونو نمیدیدم سیاه بودن