من با دوست پسرم درمورد مشکلات خانوادم حرف زدم گفتم که پدر مادرم شاید سر یچیز الکی جدا شن حالم خوب نیست و گفت هیچوقت نمیزارم این اتفاق برات بیوفته زندگیت خراب میشه(خودش بچه طلاقه) گفتم مادرم امشب قراره بره گفت نزار بگو اگه بری منم میرم و دیگه منو نمیبینی منم اونارو ب مادرم گفتم
گفت که اگه رفت من میام دنبالت بیا خونه ما خانوادم از گل نازک تر بهت نمیگن الکی به مادرت دیگه برنمیگردم تا مادرت برگرده سر زندگیش دوست ندارم مثل من زندگیت خراب شه نمیزارم این اتفاق بیوفته
واقعا ذوق زده شدم ک انقدر پشتم بود اولین بار بود یه نفر انقد بهم اهمیت داد