هر ماه پولامونو خرج میکنه بیکار خوابیده خونه از من و مامانم و داداشم پول میگیره میگه میخوام خرید خونه بکنم امروز نشستم لیست همه خریدای ماهیانه رو نوشتم جلو خودش گفتم ببین بابا جمع همشون میشه انقدر ما قناعت نمیکنیم خرج الکی میکنیم از این به بعد خریدارو بسپار به من و مامان مدیریت کنیم یهو عین جنیا افتاد به جونم مامانم به زور نجاتم داد خداا ازش نگذره
بعد بهم گفت برو شوهر کن راحت شو گفتم مگه میشه با این وضع شوهر کنم پول جاهازمو از کجا میاری برای خودت حرف مفت میزنی
از جوونیش همینه همیشه بیکاره و خوابیده خونه بچه بودم نونم نداشتیم بخوریم تا اینکه خودم رفتم سرکار باهاش حرف میزنی میگه برو گمشو بزار راحت باشم
دعا کنید بمیرم از دست این به ظاهر پدر راحت بشم خسته شدم انقدر جون کندم مفت مفت خورده