من عقدم مامانم با شوهرم کلا مشکل داره
حالا کارایی که قبلاً کرده بماند
من دیشب تب لرز کردم حالم بد بود شوهرم اومد منو برد دکتر بعدشم رفتیم خونش شب شوهرم اجازمو از بابام گرفت و موندم پیشش حالم خیلی بد بود خیلی هم سرد بود راهم دور دیگه موندم
ظهر بود که اومدم خونه الان مامانم اصن حرف نمیزنه یه جوری نگام میکنه قهره
همیشه همینه وقتی با شوهرم بیرون میرم یا اون میاد خونمون مامانم یه جوری میشه
بعضی وقتا حس میکنم منو دوست ندارع💔