یادم اومد بچه بودم با مامانم قهر کردم گفتم من میرم رفتم در حیاطو زدم بهم یعنی رفتم بیرون بعدش رفتم توی حموم پنهون شدم تا ببینم چیکار میکنه چند دقیقه بعد دیدم مامانم داره صدام میزنه با نگرانی من با خنده از حموم اومدم بیرون اونم خندید 😅
واقعا خیلی دلتنگش میشم هیچوقت به عمق ماجرا دقت نکنید من هر دقت دوباره یادم میاد مامانمو دلم برای خودم تنگ میشه کاش هیچوقت نیاز نباشه قوی باشیم کاشکی منم وقتی مریض میشدم
بیخیال 💔😅یادم اومد دلم بدجور گرفت