یه خواهر شوهر دارم همسن مادرمه بعدش خیلی تو زندگیم کرم میریخت و میریزه سال پیش منو همسرم یه مشکلاتی باهم داشتیم و این خواهر شوهره چنان همسرمو پر میکرد که بخاطرش کلی کتک خوردم حالا درسته شوهرمم گاو بود ولی اونم بی تاثیر نبود یه بار وسط کتکا چنان افتادم که پام از بند در رف و همونجا از ته دلم نفرینش کردمو خواستم چنان به زندگیش گرفتار بشه که وقت نکنه به من فکر کنه.....بقیشو الان میگم