بچه ها من خوشبخت نبودم سال ها بود میگفتم کاش جدا بشم دو تا بچه داشتم.سال قبل دعوا کردیم خواستم برم خونه پدرم شوهرم گفت تو ج ن د ه ای.یهم تهمت میزد همیشه فحش میداد .منم نمیدونم چی شد رفتم حیاط و خودمو سوزاندم.نمردم.اما سلامتی ام را از دست دادم.چجوری زندگی میکنم ذهنم درگیره.داره ۱ سال میشه.بدنم پر گوشت اصافی است.صورتم هم گوشت اصافی داره کنار لبم.خوشگلیم رفت جوانیم رفت سلامتیم رفت من سی و دو سالم بود ای خداااا لعنت بر شوهرم