سلام خانما
من ۴۲ سالمه و مجرد، ارشدم، تو زندگی سختی زیاد کشیدم دختر پاک و ساده ایم، و همیشه کم حال خانواده
یک دخترخاله دارم متولد ۱۳۸۰ دیشب بله برونش بود، با یک خانواده تحصیلکرده و همه چی تمام وصلت کردن
دخترخالم خیاطه، حجاب محکمی هم نداره ولی خانواده مومن خدا نصیبش کرده
از دیشب ناراحتم و داغ دلم تازه شد که چرا من با ۴۲ سال سن هیچ خواستگاری نداشتم ولی دخترای از من کوچکتر اینقدر بخت و اقبالشون سفیده
حس کم ارزشی میکنم، حس بدبختی میکنم که این دنیا من سهمی نداشتم، چرا خدا دل پدر و مادر من رو شاد نمیکنه؟ چرا مگه من هم شبعه امیرالمومنین نیستم چرا خدا منو فراموش کرده