ماو جاریمو مادر شوهرم همسایه دیوار به دیواریم حالا جاریمم خونه مادرش یه کوچه بالاتره
این دختره بد بخت نبرده با خودش چون دخترش چند باری رفته بود اونجا اونام غیبت مادرشوهرو کردن مادر شوهرمم هی به دختره میگفت مادرت اونجا چی گفته دختره هم ساده همه ریخته بود وسط هم از طرف مامانشو مادر بزرگ مادریش حالا کلا طرد شده دوسش ندارن
اینم ماشالله شوخ دخترمم که تو تاپیک های قبل گفتم دستش سوخته هی باهاش میپره این ور اون ور اصلا نمیشینن میگم باز دستش چیزی نشه
بهش میگم چرا مامانت تورو نبرده میگه مامانم گفته که کار خصوصی داره😐
تازه ۸ سالشم بیشتر نیست خب نمیفهمه بچش دیگه یه چیزی حالا گفته مگه ول میکننش