سلام دوستان
من به تازگی ازدواج کردم و فعلا تو دوران عقدم
یه آدم به شدت درونگرایی هستم و اصلا دوست نداشتم کسی حتی مادرمو در جریان کارامو حرفام قرار بدم
حقیقتش با هیچکس احساس راحتی ندارم برا همین اینجا نوشتنو صلاح دونستم ..
این روزا واقعا کلافه و سردرگمم هرکی یه اخم و تخمی میکنه من هی خودخوری میکنم که خدایا دوباره چه کار اشتباهی کردم
مدام دنبال اینم که خونواده خودم و همسرم و خونوادش رو فقط راضی نگه دارم این وسط نه توجهی به نیازهای خودم میکنم نه متاسفانه ارزشی برا خودم قائلم
برای مثال نامزدم از همون روز اول با عصبانیت گفت هزینه هات پای خونوادته و به من اصلا ربطی نداره
از ترس اینکه اختلافی بیوفته به کسی چیزی نگفتم و مدتی رو با پس اندازای خودم گذروندم و میگذرونم از این طرف هم خونوادم میپرسن پول تو جیبی بهت میده میگم اره به کارتم میزنه در حالی که گاها دیگه از فشار مالی نمیدونم چیکار کنم ....
خیلی تحت فشارم از هر طرف به من میگفتن دوران نامزدی دوران شیرین زندگیته ولی من از روز اول فقط دارم فشار میکشم
واقعا برام سخته واسه خونوادم نقش بازی کنم که همه چی خوبه و گل و بلبل انقدرم دروغ گفتم دیگه تو خونه کسی حرفامو باور نمیکنه
الان برای خرید عید هم اولین عیدمون هست مطمعنم برنامه ای برای انجام خرید نداره ...من هیچ مشکلی با خرید نکردن و این حرفا ندارم ولی دیگه واقعا نمیدونم جواب خونوادمو چی بدم چیکار کنم ...
هیچ کار و سیاستی هم بلد نیستم تا یکی یه چی میگه یکم بغض میکنم یکم اشک میریزم بعد میگم باشه هرچی تو بگی
چندین بار به خاطر این تفکرات و رفتارام خواستم برم پیش مشاور ولی شاید باورتون نشه من حتی از مشاور و روانشناس هم خجالت میکشم