بچها من همیشه هرکی درگیر جاری بازی میشد رو مسخره میکردم حالا ک ازدواج کردم خودم درگیر این جاری بازیا شدم
چیکار کنم رو مخم نباشه
رفتارش نگاهش صحیت کردنش همش عصبیم میکنه
نامزدم ک از زنداداشش تعریف میکنه انگاری ی چوب داغ میذارن رو کمرم😑😑😑
نمیخوامم از اول دشمنی کنم
ولی رو مخمه
نامزدم داشت از زنداداشش تعریف میکرد گفتم بله حتما یک جوری گفتما با تیکه و طنعه بعد نامزدمم گفت حسودیت میشه؟ گفتم خیر
حالا جای شوهرمم خراب شدم فک میکنه حسودم
همش به خودت ربط داره من از اول با خواهر شوهر و جاریم دوست بودم هیچ حساسیتی هم ندارم
هم اشپزیش بهتره هم خونه داریش اتفاقا منم همیشه ازش تعریف می کنم
به نظر منم اینا از حسادته امیدوارم بهت برنخوره!
سعی کن با سیاست رابطه‌تو باهاش قطع کنی جلو نامزدتم حسادتتو نشون نده همه همینن هر کی هم بیاد بگه نیستم دروغ گفته جاری کلاً با جاری رابطه خوبی نداره مگر استثنا
یواش یواش رابطتو کم کن بعد یواش یواش خود شوهرت متوجه میشه که جاری اگه خوب نباشه خوب نیست
فکر کن غریبه است .
هی تعریف میکنن تا هم مثل اون بشی . ولی گوش نده .
من اینکارو کردم . راه من جداس. هی تعریف کردن . بعد ۸ سال
شروع کردن به بدگویی ازش . ...... بازم به من چه ؟
والا هر کی بگه چیزی جز حسادته دروغ گفته
درباره ی خطاهای تفکر بخون تا این حساسیتت از بین بره
خراب نشدی می خواد حرص تو در بیاره
که تعریف می کنه سعی کن واکنش نشون ندی
و حواست باشه جلو شوهرت از هیچ زنی تعریف نکنی
مثلا جاریت تا حالا چی گفته چی کار کرده که ناراحتت کرده؟
تقصیر ما نیست
نقصیر شوهر هامونه
میخوان از اول اینا رو بذارن رو سر ما
اختلاف ایجاد میکنن که بتونن حکومت کنن
اکثرا هم موفق میشن
شوهر من نمیدونی اوایل با زن برادراش چه میکرو
چجوری حرص منو در میاورد
خیلی اذیتم میکرد
البته هنوزم میکنه چند وقت پیش بود من یک ماه مریض شدید بودم این یک لیوان آب دست من نداد یکبارم حالمو نپرسید
بعد خبر رسید جاریم رفته بیمارستان نمیدونی با چه حالی زنگ زد به برادرش حالش میپرسید
کاری نکن و رفتاری نشون نده که نامزدت حساس بشه،وقتی ازش تعریف میکنی طبیعی برخوردکن،کاری نکن آدم بده بشی
ما ک میخواستیم ازدواج کنیم
شوهرم کادر درمانه من شاغل نیستم .همون اولش ک منو نشون داده بود
برگشته بود گفته بود تو کادرمانی باید با یکی هم سطح خودت ازدواج کنی(منو سطح پایین دونسته بود) و مخالف ازدواج بود
یک بار زنگ زدم پدر شوهرم روز پدر همین چند وقت پیش
پدرشوهرم هعی قربون صدقم رفت بعد جاریم با کنایه گفت نو امده به بازار کهنه شده دل ازار
کلا یکسره رو مخمه
