پسری ک پیشنهاد خواستگاری داده بود بهم و به مادرش هم گفته بود نمیاد جلو منم بهش نمیگم پس کی میای و اینا همکاریم خیلی کم همو تو محیط کار میبینم بیرونم ک کلا ۲ بار همو دیدیم ..فقط میگه میخوام یه کار دیگه هم دست و پا کنم و تازه با خواهرش شریکی خونه بگیرن اجاره بدن..نه حرفای احساسی نه حتی دست گرفتن هم هیچی..پیامم یکی دو روز درمیون بیشترم از کار حرف میزنیم..اصلا هیچ امیدی ندارم..حس میکنم این حجم از ناامیدی و شکایتم از خدا منو مشرک کرده