😭😭😭😭اگر بدونی چطوری دنبال من می دویید تا منو میدید تا میرفتم تو حیاط میپرید جلو پام
با دو کوچولو عین اسب کوتوله ها دنبالم میومد تا دستشویی صبر میکرد برگرذم باز میومد باهام تا جلو در
تا منو می دید میپرید جلوم برام دلبری میکرد میو کرد چشاشو خوشکل میکرد اخخخخ قلبم
با داداسس میپریدن رو هم بازی
مینشستم نگاشون میکردم کیف میکردم
خ شیرین بوذ بودنش
ی شب منو خنج زد ناخاسته موقع غذا دادن بش
بعدش رفتم دکتر چندساعت بعد برگشتم
انگار می فهمیذ چکرده
میخاست بیاد بغلم میو میو انگار باهام حرف میزد اومد دنبالم ولم نمیکرد در حدی ک نزدیک بود پرت بشه درخالی ک خ ترسو و محتاط بود از پرت شدن میترسید احتیاط میکرد اونشب بهاطر من یکم پرت شذ خودشو گرفت نیافته خ ترسو بود این حرکت برای من کرد