بزارید منم بگم براتون که شوهرم منم اون موقع که نامزد بودیم خیلی از اطرافیان تعریف میکرد مثلا میگفت خواهرم خیلی با سلیقه ست که تو هیچ کدوم از عیدایی که برام اوردن ذره ای سلیقه ندیدم و بهشم گفتم یا میگفت دست پختش خوبه اما بعد از رفت امد با خانواده ما تازه فهمید غذای خوشمزه یعنی چی بعد از یه خواهر دیگه اش تعریف خونه داریشو کرد من یه بار سر زده غروب باهم از سر کار برگشتیم منو برد خونه اش ظرفای صبحانه اشو من شستم و رخت خواباشم زمین بود اینم به همسرم گفتم یه بارم از جاریم و خانواده اش تعریف کرد همین امسال تابستون جاریم زنگ زد به تک تک اعضای خانواده شوهرم و فحش بارونشون کرد و هر چی تو 8سال بهش گذشته بود و تخلیه کرد دیگه گدر زمان با من یار بود الان خودش میدونه که دست پختم و خونه و زندگی و سلقه من زبان زد هست تو خانواده اش