یکی اومده بود جلو مغازه سیمان ریخته بود منم دیدم ولی وقتی داشتم رد میشدم تعادلم خورد بهم یه پام رف رو سیمان . زود کشیدم دیدم فقط نوکش خورده 
مرده هم اومد داد و بیداد و فحش دادن. حالا بعدش با یه کارتن درس شد ها . ولی واقعا موندم به پرخاشگری اون آقا
اصلا اونروز حس بدی داشتم