شوهر رو دونه به دونه میفرستاد اسمون😂
کلا ک فک میکنم خیلی خبیث بودم زیاده 😂😂.بچه بودیم خواهرمو تنها گیر میاوردم میگفتم تو سرراهی بودی اصلا بچه اینا نیستی تازه منم بچه اینا نیستم من عمتم تازه عمه واقعیتم نیستم عمه ناتنیتم🤣🤣. یا میبستمش صندلی چرخ دار چاقو میاوردم میگفتم اگه ساکت نشینی خش میندازمت بعد صندلی رو چرخ میدادم🤣
مو انداختم لا خرما هستشو درآوردم دادم داداشم خورد😑😑😑
دوران راهنمایی معلم برگه میداد صحیح کنم
انقدر سخت گیر بودم طرف است رو نمینوشت واسه ترجمه قران ۲۵ صدم کم میکردم
دلم نمیخواست کامل بدم انگار کسر شان داشت
مهدکودک میرفتم یه پسر بغل دستم مینشست هی میگف ما ماشین پاترول داریم اینو داریم اونو داریم. منم بدم میومد ازش. صندلیمون از این صندلی امتحانا بود. میزشو بلند کردم گفت انگشتتو بذار رو این میله اونم گذاشت منم محکم میزو از بالا کوبوندم رو انگشتش😂😂اونم بدبخت زد زیر گریه
من زن بابا دارم وقتی کلاس اول بودم با بابام ازدواج کرد کلاس دوم که شدم با قیچی چند تا از لباس خوشگلاشو پاره کردم از شدت تنفر زورم ب لباس می‌رسید فقط الانم زورم ب هیچی نمی‌رسه حتی لباسا هعیییی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
