2777
2789
عنوان

دفتر خاطرات

354 بازدید | 13 پست

کیا خاطرات سالهای پیششون را مرور می کنند؟ اصلا اهل خاطره نگاری هستید؟ من بیشتر از بیست ساله که هر سال سررسید می نویسم و نگهشون می دارم. پریشب داشتم خاطره یک عشق یک طرفه ذهنی خودمو می خوندم، احساس کردم چقدر همون موقع عاقل بودم که سوتی ندادم و شخصیتم را حفظ کردم! البته قضیه مال ده سال پیش بودو ما هم از نظر شرایط خانوادگی هیچ تناسبی با هم نداشتیم! خوشبختانه دیگه هم ندیدمش!

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم ی مدت مینوشتم  ی بار داشتم میخوندم هر چی خوندم یادم نیومد ک اخه کی این اتقاق افتاده بالا خ ...

اسم کاربریت یعنی چی؟

حاکمی به مردمانش گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،از میان جمع حسنک بلند شد و گفت:گندم و شیر که گفتی چه شد؟!کار چه شد؟!!مسکن چه شد؟!!!! حاکم گفت:ممنون که مرا آگاه کردید،همه چیز درست می شود...یک سال بعد حاکم مردمان را جمع کرد و گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،کسی نگفت:گندم چه شد؟کار چه شد؟شیر چه شد؟                            آرام وبی صدا یک نفر از میان جمع گفت:حسنک چه شد؟!!!!!

من چون خاطرات خوشی ندارم ترجیح میدم دفتر خاطراتمو زیاد باز نکنم افسرده میشم خو😢

جهان سوم به جایی گفته میشه ک اگه زن خیانت کنه سنگسارش میکنن ولی اکه مرد ب همسرش خیانت کنه ب زنش میگن بیشتر به شوهرت برس🥴🥴
خوشم اومد شاید از الان شرو کردم نوشتن☺

ببین من چون خواهر نداشتم و مادرم هم اختلاف سنی زیادی باهام داشت،  این سررسیدها سنگ صبورم می شدند و تخلیه روانی می شدم! البته الان با داشتن بچه کوچک و مشغله کمتر می رسم بهش!

به اذری میشه نمیدونم

منم اصالتا تبریزیم ولی بیلمیرم میشه

حاکمی به مردمانش گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،از میان جمع حسنک بلند شد و گفت:گندم و شیر که گفتی چه شد؟!کار چه شد؟!!مسکن چه شد؟!!!! حاکم گفت:ممنون که مرا آگاه کردید،همه چیز درست می شود...یک سال بعد حاکم مردمان را جمع کرد و گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،کسی نگفت:گندم چه شد؟کار چه شد؟شیر چه شد؟                            آرام وبی صدا یک نفر از میان جمع گفت:حسنک چه شد؟!!!!!
بولمورم تبریزیه بیلمیرم لهجه داره مال کدوم شهرستان یا محله هستین


مادرم تبریزیه پدرم آذرشهر

حاکمی به مردمانش گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،از میان جمع حسنک بلند شد و گفت:گندم و شیر که گفتی چه شد؟!کار چه شد؟!!مسکن چه شد؟!!!! حاکم گفت:ممنون که مرا آگاه کردید،همه چیز درست می شود...یک سال بعد حاکم مردمان را جمع کرد و گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،کسی نگفت:گندم چه شد؟کار چه شد؟شیر چه شد؟                            آرام وبی صدا یک نفر از میان جمع گفت:حسنک چه شد؟!!!!!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792