یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
همینکه هر کاری از دستش بربیاد برای اطرافیانش انجام میده،دمش گرم،خیر ببینه
فامیلای ما ک میزنن کارتو خراب کنن انقدر بی وجودن!
من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه): برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمدهام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی. یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز میکنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم): حکایت مواجهه من با آدمهاییه که یهو ازشون عجیبترین بیمهریها رو میبینم...
بعد جالبش اونجاست چنین آدمای که همه جا اعتبار دارن دیدم خودشان یا بیکارن و بی پولن یا آدم با وضعیت م ...
بابای منه اینه
"آنه شرلی" ای در مغزم نویسندگی میکند و "جودی آبوتی" در رفتارهایم خودش را فریاد میزند🧡من تو سکوت شناختم رقص پروانه را...🦋افکارم رو مینویسم گاها مثل طوفانی هستن که کاغذها رو خط خطی میکنن و میدرن و گاها دخترکی زیر کلماتم با گل های لای موهاش برایم ویولون مینوازد و نسیم،چین های دامنش رو تاب میدهد🌸یک عدد خیال پرداز با رمان های احساسی و درام و یک نیمچه نویسنده نوپا🐣دوچرخه سواری رو دوست دارم و از بادی که به صورتم میخوره حس پرواز رو تجربه میکنم،اتوبوس سواری رو دوست دارم چون برای مدتی با غریبه ها همدل میشم برای رسیدن به مقصدی که در مسیرش باهاشون همقدم بودم🍃باور دارم انسان موجودی محترم و گنجینه ای زنده است،حتی اگر ردپایش برف ها را زشت کند تو نمیدانی این حفره های موقت چه دانه هایی را در خود میپذیرد و نهالی امیدبخش را رشد میدهد💛