امروز صبح خواهرم خوابیده بود یهو بیدار شد دید مادرشوهرش بالای سرش داره اسپند دود میکنه یه وردهایی هم میخونه
بعدش دوباره برگشت یبار دیگه اینکارو انجام داد
بعد زنگ زد به یکی گفت کارو انجام دادم ولی این و شوهرش چایی نمیخورن اصلا ولی یجوری به خوردشون میدم
خواهر من هیچی بهش نگفت ترسید یه جادوی دیگه انجام بده😕
من گفتم باید همون لحظه جررش میدادی
من که اعتقاد ندارم
ولی چی میخواد از زندگیه خواهرم؟
خواهرم باید چیکار کنه؟ این زنه قصدش چیه
به شوهرشم گفت شوهرش بهش محل نداد
بخدا دیوونه کرده خواهرمو😭 بعد بهش میگی تو باید بری پیش روانشناس