خواب بودم بعد تو خوابم به یک جا رسید که من جلو بخاری دراز کشیده بودم بعد یکهو تو خوابم یک موجود ترسناک یهو غرش کرد بعد ترسیدم و شوکه گفتم منکه تو خونه خودمم تو خونه خودم چطور جرئت...
بعد گفتم یا امیرالمؤمنین که از اون وضع بیام بیرون بیدار شم که
از خواب بعد سه ثانیه بیدار شدم همون موقع داداشم تو اینستا بود یک مداح در وصف امیرالمومنین داشت میخوند
دقیق همون زمان که هوشیار شدم کلمه امیرالمومنین گفت
انقد ترسناک بود که بعد چند دقیقه هنوز سرم سر و مور مور میشد
موقع نماز صبح و اذان بود
تعبیر داره ایا؟
قبلشم یک چیزی راجب چشم قرمز بود که چشمام رنگ قرمز و یکی دیگه هم همین رنگ بود داشتم تو خیابون خلوت با هوای دم غروب افتاب یا طلوع افتاب می چرخیدم