یک بار میخواستم برنج درست کنم اب قابلمه که بجوش اومد برنج ها رو ریختم ولی به جای نمک چای ریختم توش به خودم که اومدم دیدم ای دل غافل برنج ها دارن سیاه میشن حالا نیم ساعت به اومدن همسرم بود هیچی دیگه قابلمه رو خالی کردم سطل اشغال دوباره برنج گذاشتم که کته کنم که اونم شفته شد ..اون روز فقط میخواستم گریه کنم
حالا شما بگین..
برای تو که خدایی،خدای من تو بگو که استجابت کدامین دعای من سخت است؟؟😔
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
من واسه اولين بار خواستم مرغ با آب پرتقال درست كنم بعد اومدم نى نى سايت يهو ديدم بى سوختنى مياد رفتم ديدم اب پرتقال كاملا خشك شده و هويج و پياز ها سوخته و مرغم كمى سوخته
سوختنى هاى مرغ رو برداشتم ولى پخته بود و دوباره اب پرتقال گرفتم روى مرغ ريختم بعد نيم ساعت اماده بود ،اينقد شوهرم به به و چه چه كرد كه كلى خنديدم 😂😂😍
پسر نازنینم ، همین که تو را دارم ،بهترین هدیه ی دنیا را دارم ، دیگر بین ستاره ها به دنبال درخشان ترین ستاره نیستم ، در میان گلها به دنبال زیباترین گل نیستم ، تو کهکشانی هستی از پر نور ترین ستاره ها ،ممنونم که به دنیا من آمدی و زندگی را برایم زیباتر از همیشه کردی💖💖💖💖
یه بار اومدم آش دوغ درست کنم دوغش خیلی ترش بود بعد دوستان گفتن جوش شیرین بریز ترشیش گرفته بشه نداشتم فک کنین اونشب از یه قابلمه آش دوغ یه بشقابشم خورده نشد
مادرشوهرم عمل کرده بود,نهارعدسی براش پختم,درزودپزو ک باز کردم,چاقو یی ک هویج خرد کرده بودم توش جا مونده بود,کلی خندیدیم.شبم ابگوشت پختیم تا بردیم سر سفره چربیاش ماسیده بود
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدایامراقب پسرکوچولوم باش
کتلتم اولین بار درست کردم آرد نخودچیش خیلیییی زیاد شد مزش خیلی بد بود
هنوزم داداچم مسخرم میکنه😢
غروبا که میشه روشن چراغا😃 میان از مدرسه خونه کلاغا یاد حرفای اون روزت میفتم که تا گفتی به جون دل شنفتم عجب غافل بودم من اسیر دل بودم من اسیر دل نبودم اگ عاقل بودم من یادت میاد به من گفتی چیکار کن گفتی از مدرسه اون روز فرار کن فرار کردم من اون روز زنگ آخر نرفتم مدرسه تا سال دیگر عجب غافل بودم من اسیر دل بودم من
منم يه بار ماكاروني درست كردم هنوز ٢روز بود خونه خودم بودم و خونه بابام اشپزي نميكردم زرد چوبه رو از فلفل قرمز تشخيص ندادم و يه عالم فلفل قرمز ريختم توش جاي زردچوبه😂😂😂😂