با يكي اندازه سنم دوست بودم
وضع مالي باباش داغون بود
شوهر كرد بعد وضع مالي شوهره سه چهار درجه بهتر بود
كلاااااا از اونور بوم افتاد دوستم
فكر كرد زن تاجر ابريشم شده لابد
حالا من ازدواج كردم همه جوره شوهرم از شوهر اون بهتره
اين تماااام تلاشسو ميكنه بگه زندگيش از زندگي من بهتره يا از زندگي من ايراد بگيره يا از ساخت خونم از وسايل از هررررچي
كلا تبديل ب موجود خودشيفته و حسودي شده