پسرم ازون وابسته های شدید به سینه بود، یهو دیدم چند روزه مثل قبل له له نمیزنه، حتی خودم گاهی پیشنهاد میدادم، یه چند روز دهنش زخم بود ممیتونست خوب بخوره، با گریه اشاره میکرد به دهنش، خیلی دلم میسوخت، گه نمیتونست، یباز که گریه کرد ازینکع نمیتونه دیگه نخورد، دوسه بار بعدشم میذاشتم دهنش بگیره، وای فقط میذاشت دهمش نمی مکید، خیلی دلم انیش میگرفت، الان دیگه اصلااا نمیخواد، حتی ببینه می می رو لباسمو میزنه پایین، حتی بدش میاد نگاااه کنه بهش، انگار متنفزه، منم دارم از غصه دققق میکنم، اصلا اماددگی نداشنم ۲۲ ماهش هست