بنظورتو با خواهرشوهری ک ازت ی سال کوچیک تره چطو باس باشه؟؟البته هنو رسمی نشدیم و من و آقامون درحال آشناییم..خانوادش میدونن و خواهرشم میدونه..ی سال ازم کوچیکتره..ولی چون وابستگی زیادی ب داداشش ک آقای ما باشه داره ب من حسودی میکنه و نمیخواد انگار رابطه خوبی باهم داشته باشیم..من چیکار کنم دلشو ب دس بیارم؟؟
این حس رو بهش بده که نمیخوای برادرش رو دور کنی!مثلا به شوهرت بگو بهش بگه خانومی چقدر از تو تعریف میکنه یا وقتی با همین براش کادو بگیر!مهمترینش اینه که بهش ارامش بدی قرار نیست جداشون کنی
((((مد)))) یعنی شبیه شدن همه کسانی که فک میکنن( متفاوت اند).......
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
این حس رو بهش بده که نمیخوای برادرش رو دور کنی!مثلا به شوهرت بگو بهش بگه خانومی چقدر از تو تعریف میک ...
آره خیلی زیاد این کارو میکنم..مثلا ب طرف مقابلم گفتم ب بهونه های مختلف بهش سلام برسون ببوسش تولدشو تبریک بگو..ولی کادو نگرفتم تاحالا..مرسی عزیزدلم پیشنهادت خیلی خوب بود
عزیزم هیچی باید عادی رفتار کنی منم خواهر شوهرم یک سال ازمن کوچیکتره طوری بود با براددرش که روز عقد ما رفت زیر سرم اوائل خیلی اذیت شدم شاید 2 یا 3 سال خیلی اذیتم کرد اما حالا خداییش خوب شده نمیگم مثل خواهر شده برام ولی میشه باهاش کنار اومد چون اخلاقهای هم دیگم دستمون اومده منم از اون حساسیت اوائل ازدواج در اومدم روزگار میگذرانیم کنار هم تازه من یهوخواهر شوهر بزرگترم دارم که یه دختر داره اون که میگفت من دایی رو از بابام بیشتر دوست دارم ولی گذشت اون دوران حالا هم سعی میکنم ازشون دور باشم ولی وقتیم کنار همیم همدیگرو تحمل میکنیم