من و شوهرم سیسمونی رو کامل خودمون خریدیم من اصلا به مامانم نگفتم هیچی بگیره یعنی اصلا توقعی نداشتیم چون پدرم سالها پیش فوت شده و مامانم واقعا توان خرید سیسمونی با این هزینه هارو نداره بچه من میشه اولین نوه مامانم من الان ۲۹ هفتم مامانم حداقل یه دونه جغجغه براش نخریده که بگه ذوقشو داره خواهرشوهرم چند ماه بعد از من حامله شد با اینکه دختر پنجم مادرشوهرم بود و بعد از کلی نوه تا فهمید حامله اس بهش طلا کادو داد روز مادر براش کیک و هدیه گرفت هنوز جنسیتش مشخص نیست کلی لباس اسپرت براش خریده ولی مامان من اصلا ذوق نداره تا قبل از اینکه حامله بشم هم هر روز کلی باهام دعوا میکرد چرا بچه نمیخواید بزارید بچه دار شید آخه من و شوهرم تا چند سال تصمیم گرفتیم بچه دار نشیم وقتی حامله شدم گفتم حتما کلی خوشحال میشه و ذوق میکنه ولی عین غریبه ها فقط یه تبریک خشک و خالی گفت مادرشوهرم با همه بدیاش پرید بغلم کرد کلی بوسم کرد گریه کرد خیلی خوشحال شد نمیدونم واقعا مادرم چشه دلم گرفته از دستش
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم! 🌷 دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ناراحت نشو خیلی از مامانها مثل مامان تو هستن.الان فقط با فکر مادر شدنت خوشحال باش بقیه رو ول کن و غصه نخور چون نی نی تو دلت غصه اتو هس میکنه غصه میخوره
من وقتی باردار بودم از اول تا آخرش مامانم یه سر بهم نزد ببینه حالم چجوریه.موقع زایمان هم خیلی دیر اومد.سر زایمان خواهرم فهمیدم حالا بعد اینکه من بهش زنگ زدم و زایمانم رو اطلاع دادم تازه رفته موهاشو رنگ کرده که آبروش نره بعد اومده پیشم.من دلم خونه از مادرم