بعدا به خالت نگفتی چرا اینطوری گفتی و چه فکری کرده که این جوابو داده؟!!
یبار موضوع رو با خاله هات و دختر خاله هات در میان بزار و دعوتشون کن بیان برا شوهرت توضیح بدن ،خاله ات هم بگه اون بار که پرسیدی ترسیدم یا که گفتم نه یا اینقدر مشغله دارم اینو یادم رفته بود
بعد هم از اون به بعد دیگه به شوهرت میدان نده که بخاطر یه موضوع ،بخواد اینقدر عذابت بده ،بگو جواب رو شنیدی خواستی باور کن نخواستی دیگه برام مهم نیست منم میشم مثل خودت باید در مورد اینکه کجا بودی ،چرا بودی با کی بودی بهم جواب درست بدی و منو قانع کنی
اگر درست نشد در مورد هر چی که تو گذشتش برات مبهمه ازش سوال بپرس و بگو باید منو قانع کنی و جواب درست بدی ،سوالش رو با سوال جواب بده ،میگه اون شب کجا بودی ،بگو تو فلان تاریخ کجا بودی چرا دیر اومدی با کی بودی؟