بیاین بحث کنیم راجب خودکشی و پیشگیری

دلایل زیادی داره شاید تو سن حساس باشن،تحت تاثیر دوست و اطرافیان باشن و یا عقایدشون با خانواده یکی نباشه، یه مشکل کوچیکی براشون مهم باشه و از همه مهم تر از همه چی ناامید بشن حتی از خودشون

جلوگیری هم به روزه درست نمیشه به نظرم باید به تدریج اول روی افکار و دیدگاه اون فرد کار بشه بعد کم کم اون مسئله ای که باعث شده به این مرحله برسه رو شناسایی کنیم و سعی داشته باشیم اصلاحش کنیم

من سابقه ش رو دارم 

۱۳ سال پیش بدون هیچ نشونه ای بدون هیچ علایم ظاهری توی چند دقیقه به این نتیجه رسیدم باید تمومش کنم . پسر دوماهه ام رو شیر دادم جاش رو عوض کردم خوابوندمش و دوتا قوطی دپاکین خوردم . هنوز نمی‌دونم همسرم چجوری فهمید و نجاتم داد 

شما حتما افسردگی شدید بعد زایمان گرفته بودین

البته به نظر خودش  به ته خط رسیده ،ممکنه اون انتها شروع یه بی نهایت باشه .

به نظر من خودکشی وقتی اتفاق میفته که طرف احساسات منفی شبه شغالب بشه و هیچ‌چیزی نتونه ذره ای اشتباه بودن حسشو و فکرشو بهش یادآوری کنه(:

معمولا افسردگی ماژور باعث خودکشی میشه 

افسردگی شدید باعث میشه افکار بنیادین به شدت منفی فرد پیدا کنه ، افکاری که واقعی نیستن ولی آدم افسرده باور میکنه اونا حقیقت دارن 

تو لحظه ای که دیگه کوچکترین نور امیدی توی ذهنشون نمیمونه به فکر خودکشی میفتن 

اگه کسی گفت قصد خودکشی داره جدی بگیرین حرفش رو و ازش بخواین بره پیش تراپیست

هیچ علایمی نداشتم همسرم فوق العاده خوب و‌همسراه بود زایمانم عالی بود واقعا هنوز نمیدونن چی شد 

بعدش رفتم زیر نظر روان پزشک . هنوزم با اینکه زندگیم خوبه و مشکلی ندارم گاهی بهش فکر میکنم ولی انقدر قوی هستم که سمتش نمیرم 

افسردگی الزاما دلیل نمیخواد مثل سردرده ممکنه اتفاق بیفته و بدترین چیز اینه هی به طرف بگیم قوی باش با خدا باش سخت نگیر 

درمانش فقط توسط روان پزشکه 

یکی بود افسردگی بعد زایمان گرفته بود نوزادو برده بود حموم دیوونه وار با آب سرد شسته بود

من کوچیکترین علایمی نداشتم . بسیار شاد و سرزنده 

ولی اون روز واقعا نمی‌دونم چی شد که حس کردم کافیه و باید تموم بشه . عرض کردم که پسرم رو کاملا رسیدگی کردم همسرمم داشت تلویزیون میدید رفتم دوتا قوطی قرص خوردم و خوابیدم و نمی‌دونم چقدر گذشت دیدم همسرم داره انگشت میکنه تو گلوم و بعدش اورژانس رسید 

دیقا یه خونواده پولدار تو بانه (فک کنم).زنش زنگ زده بود ک من هیچ مشکلی ندارم و ناراحتم نیستم از کسیو چیزی...بعد تو خونه خودشو کشته بود میگفتن انقدم خانوم محجبه و خوبی بوده و شوهرش میگفته هیچ مشکلیم باهم نداشتن

مشکل اینجاست همه فکر میکنن افسردگی باید دلیل داشته باشه . ولی برعکس صرفا یه بیماریه که نیازی نیست دنبال دلیل براش بگردیم . 

خیلی عجیبه ک چیزی بی دلیل باشه.خصا بعد از طلاقم دچارش شدم و انگار دوباره برگشته و برا همین میرم دکتر روانپزشک

چندین مدل داره و یکیش افسردگی بدون دلیل هست . من هیچ مشکلی توی زندگیم نداشتم و ندارم اما هنوز گاهی افکارش میاد سراغم . تنها تفاوتش اینه چون میدونم بیمارم براحتی باهاش مقابله میکنم و به محض احساس خطر میرم سراغ تراپیستم 

خیلیییی خوبه افرین...ولی من وقتی حالم بد میشه هرچند ک میدونم این افکار میاد سراغم باز میخام برم تو تنهایی خودم و احتمالشم بالا میره ک اینکارو بکنم

ببین یه جنگ بسیار نا برابره . تمام ذهنت علیه خودت دارن برنامه ریزی میکنن . پس قوی باش تا دیدی اوضاع غیر عادیه برو پیش روان پزشک