دقیقا ۱۵ سال پیش با خیانتهای مکررر و پی در پی از پدرم جدا شد ما سه فرزند بودیم و اون موقع اوایل عقد من بود به خاطر کم تجربگی و اوضاع متشنج خونه همش با شوهرم و خانواده اش درگیر بودم هر چی به مامانم میگفتم زشته سن و سالی ازت گذشته اون موقع ۴۵ سالش بود دست از کارات بردار هی حاشا میکرد و میگفت همتون به من تهمت میزنید تا یه روز برادر ۱۳ سالم من که خونه نبودم وقتی برگشتم بهم گفت همه حرفهای مامان با اون مرد غریبه رو شنیده و اصلا میترسه تو خونه غذا بخوره همش فکر میکنه چون بابا طلاقش نمیده مامان میخواد با سم هممون رو بکشه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
عروسامون از دستم ناراحتن میگن مادره دیگه اما به اونها هم به خاطر حفظ آبرو نمیتونم بگم چی شده و چی کشیدم اونها فکر میکنن چون با پدرم نساخته طلاق گرفتن برادرام هم میگن هیچی نگو
فقط من و بابام و زن بابام و اون برادرم که اون موقع ۱۳ سالش بود و الان چند سالی از ازدواجش میگذره و خودش بچه داره میدونه دقیق چی شده حتی اون برادرم که دیشب عروسیش بود خبر نداره کامل
به نظرم دیگه اصلا نزار کسی بفهمه. ولی حق داری که نخوایش. بعضی دردا هیچ وقت تموم نمیشن
دقیقا درد بی مادری من درست زمانی که دانشجو بودم حامله بودم احتیاج به مراقبت داشتم با شوهرم درگیر بودم بی کس بودم نمیتونستم خیلی حرفها رو به پدرم بزنم زایمان کردم احتیاج به مراقبت داشتم ولی مادرم نبود تو تمام رنج و غمهام تموم نمیشه هیچ وقت تا لحظه مرگ و از یه طرف نیش و کنایه های بقیه که میگفتن مادرت گفته مقصر طلاق تو بودی