خب تقصیر خودشه
دختره هم دلش با داداشته صد درصد
دلشو شکوند بخاطر فکرای خودش
همیشه ک وضعیت این نمیشه
دیگه گذشته و اون نامزد کرده
طفلی دختره بعد پنج سال همه چی ول شد
دایی منم با دختره بود البته کلا خیلی پولدارن
اقه ک دختر داییمو میخواست خاظر بود با نداریش بسازه داییم دانشجو بود و یه موتپر داشت تازه کارمند اداره دولتی شده بود
چون داییم چنتا دیگه دلیل داشت ترسید و نرفت و اهرم پشیمون شد
حتی مادر دختر زنگیذدبهش گفت عیچ مشکلی نداره من یه بچه دارم خودمون پشتتیم ،ترسید بازم
اخرم روز عروسی دخترو سه بار ارایشش پاک میشه و مجدد ارایشش میکنن چون اشک میریخته
کسی ک دوست مشترک بوده خبر اورد و با داییمم قهر کرد
فکرای الکی بعدا میفهمی عجب اشتباهی کردی
الانم داییم هرچی میکشه از قطره قطره اشکای اون دختر طفلیه