شب تا صبح نخوابیدم
همه رو بی صدا زیر پتو گریه کردم صدامو بریدم مبادا کسی فین فینمو بشنوه
عین جنازه بی حرف بدون بحث رفتم مدرسه
حمله عصبی ای که گذروندمو دلیل اوردم واسه فشار امتحاناتمه
کل روزو از حرص خونه رو سابیدم
سه برابر همیشه غذا خوردم و همه رو برگدوندم
همش میرم اکانتشو میبینم
پیج اینستاشو چک میکنم
میخوام باور نکنم چه بلایی سرم اومده یهو میبینم فامیلاش از مراسم تشیعش استوری گذاشتن
قلبم یه گوشه ی دیگه ی این دنیا دفن شد
ندیدمش و دفن شد
گلوم از بس بغضمو نگه داشتم توش درد میکنه نفس کشیدنی انگار دارن مو از سرم میکنن
جونم داره بالا میاد
باورم نمیشه همین دیروز صبح باهاش حرف زده بودم و امشب دیگه نیست
بمیرم واسه خستگی تو صداش
بمیرم واسه جوونیش