رفتیم خونه مادر شوهرم.عمل کرده مریضه. دخترشم ازش مراقبت میکنه. حالا رفتیم نشستیم مادر شوهرمم به شوهرم گفت گوشت خریدیم بیار تیکه کن. وقت نکردیم. شوهرمم گفت باشه. همینجور نشسته بود. منم گفتم به شوهرم بلدی گوشت تیکه کنی اونم گفت نه. بعد به مادر شوهرم گفتم اخه تا حالا گوشت تیکه نکرده. هیچی دیگه خودم رفتم تو اشپز خونه دو ساعت مشغول بودم و خودمو فوحش میدادم. اصلا من سیاست ندارم. به نظرتون با این کارم شوهرمو کوچیک کردم غرور شخصیتیشو زیر سوال بردم که گفتم نمیتونه و بلد نیست.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.