رفتیم خونه مادر شوهرم.عمل کرده مریضه. دخترشم ازش مراقبت میکنه. حالا رفتیم نشستیم مادر شوهرمم به شوهرم گفت گوشت خریدیم بیار تیکه کن. وقت نکردیم. شوهرمم گفت باشه. همینجور نشسته بود. منم گفتم به شوهرم بلدی گوشت تیکه کنی اونم گفت نه. بعد به مادر شوهرم گفتم اخه تا حالا گوشت تیکه نکرده. هیچی دیگه خودم رفتم تو اشپز خونه دو ساعت مشغول بودم و خودمو فوحش میدادم. اصلا من سیاست ندارم. به نظرتون با این کارم شوهرمو کوچیک کردم غرور شخصیتیشو زیر سوال بردم که گفتم نمیتونه و بلد نیست.
کوچیکش نکردی ولی خودتو از یه لطف اساسی محروم کردی میذاشتی بره تیکه کنه که از این ببعد گوشتی که خودتونم میخرین رو واست تیکه کنه. همون کاری که من به همسرم سپردم😆
بعضیا جورین که نباید بگی خدایا به راه راست هدایتش کن بلکه باید بگی خدایا راه راس رو به سمت این کج کن😊
یعنی مادرش نمیدونست پسرش بلد نیس.بعد اونوقت ادم مگه پیش پدر مادر خودشم کوچیک میشه
بعضی از مادرها اخلاق خاص دارن یک حرفی عروس از پسرشون بزنه به اونها بر میخوره حتی اگر حقیقت داشته باشه وبعضی از اقایون هم همینطور دوست ندارن همسرشون حرفی بزنه در بارشون