حاضر نیستم برا ی ساعت زندگی بچه هامو ببرم آپارتمان
رفتم خونه خاهرم بچه هام تکون میخوردن میگفت وااای الان میان اعتراض میکنن همسایه پایینشون اومد گفت مهمانتون رو ببر بیرون
خونه دختر عمومم رفتم همین بود گفت دختر خودمم تکون بخوره در میزنن
بچه چه میفهمه اینا رو بابا بذار بچت راحت باشه راحت
من دیروز رفتیم تو حیاط نشستیم ناهار خوردیم بچه هام کیف کردن