عجب نذری بود دیروز آقا جانم
نذری ظهور
نذری ک من خرابش کردم
خودتون درستش کردین
آخه کی برنج شله زرد رو دوبار میجوشونه و بعد میشوره
هیچی نشاسته بهش نمونده بود
تازه شکر رو هم زود ریختم آبش رو هم از اول زیاد گذاشته بودم
خودتون تصور کنید چ آب جدا دون جدایی شده بود
بعد پرو پرو دلمم شکست گفتم نکنه چون ماهانه شدم پاک نیستم این خراب شد
اما ب نکنه نکنه های دلم توجه نکردم
ب فس شدن و نا امید شدن جاری هم نگاه نکردم
نگاهم فقط ب قابلمه نذری بود
قابلمه ایی ک نذری ظهور توش بود و باید درست میشد
و من مطمئنم اون همه عطر و طعم و رنگ و لعاب رو از عشق شما گرفت
وقتی ب جاری گفتم داره سفت میشه ببین ته گرفت ببین آب دون جدا نیست دیگه،
بنده خدا انگار جون تو تنش اومد و سریع اومد پای قابلمه ، چقدرم خوشحال شد
باهم قرار گذاشتیم ان شالله بعد از ظهور هم نذری جشن ظهور بدیم