پدرچرا مادرم را اینقداذیت کردی.چرا باچکمه برسرش زدی سرش کلی بخیه خورد خانه راخون برداشته بود.چرا انروز دیدی بچه ات مریض است گفتی غذای مرا اماده کن.مادرتارفت غذای ترا آماده کند بچه درتب تمام کرده بود.چقدرمادرناراحت شد وتا اخرعمرناراحت این بچه بود.پدر چرا شب روز نصفه شب فحش میدادی وحمله میکردی ومارامیلرزاندی.همسایه ها می امدن تا مارالت وپارنکنی.پدرچرا خرج مارانمی دادی آه وصدآه چقدمادر وما سختی این موضوع راکشیدیم.پدریادت باشدجهیزیه به هیچ دخترت ندادی.مادر رادکترنمی بردی.پدر رفتی دنبال خوشی ات ومادرتنها مریض وبی پول باده بچه .پدر چرا مثل بقیه پدرها نبودی.چرا.....؟