خواهشا سرزنش نکنید بچه ها من خیلی داغانم سرم درد میکنه دیشب که شب یلدا بود پسر صابخونه از تهران اومد اصفهان اونم کی ؟ساعت یک ونیم شب دخترعمه و بچه ی کوچیک دختر عمشو باخودش اورده بود از ساعت یک ونیم تا سه همینجور این بچه داشت میدوید و زلتک زلتک مینداخت باور کنید صدای خنده و شوخیشون تا خونه ی ما میومد ما دانشجوییم الانم موقع امتحانات پایان ترممونه همش درحال درس خوندن بودیم تا اومدیم یخده بخوابیم سروصدا شروع شد دیگه مامانم طاقت نیاورد ساعت سه ونیم رفت در خونشون بهشون تذکر داد قبلن هم همین بلارو سر ما اورده بودن هروقت پسر صابخونه بااین دختر عمش میاد ما عزا میگیریم یه بار یادمه داداشم درازدستش دررفت درو محکم بست صابخونهه اومد گف واسه چی درو اینطور میبندین ما درحال استراحت بودیم مرتیکه ی بیعار خواستم بهتون بگم اجاره نشینی با صابخونه زهرماره بخدا باصابخونه نشینین😔😔😔
عزیزم. . صاحبخانه ما هم یک بار بدون اجازه وارد خونم شد و بهم مثلا یاد داد چطور درو ببندم که صدا نده. من کمی حق دادم. ولی بعدا دوباره اومد و گفت موقع خروج کلید بندازید تو قفل و درو طوری ببندین ک تیک صدا نده. انقد بهم برخورد ولی بازم چاره جیه.. نوه هاشونم که میاد فقط میدون بالا سرمون. خداذوشکر دیر به دیر میان
دستی بر تا.رو.ت ، ورق، طالعع بینی، ستاره بینی، قهوه و... دارم..دوست داشتی بیا برات انرژی تو بخونم..از حال و آینده.. (کارم با احترام رایگان نیست)
عزیزم. . صاحبخانه ما هم یک بار بدون اجازه وارد خونم شد و بهم مثلا یاد داد چطور درو ببندم که صدا نده. ...
حالا خوبه گلم من پدر مادرم استاد دانشگان انقد رعایت میکنن که نگوو صابخونه روستاییه ازاون روستاییا که با پول دام و زمین به یه جایی رسیدن نمیگم روستایی بده نه بلکه روستاییا شریفن اما این خیلی دهاتی و بی شعوره مثلا بهمون میگه اشغالتونو اینور بزازین اونور بزارین من دراومدم بهش گقتم فک کنم نا بلد باشیم چطور زبالمونو دفع بهداشتی کنیم
حالا خوبه گلم من پدر مادرم استاد دانشگان انقد رعایت میکنن که نگوو صابخونه روستاییه ازاون روستاییا که ...
امان از دست همسایه ی بی فرهنگ من خودم درگیرش بودم تا دلت بخواد بی فرهنگ بود وقت و بی وقت زنگ مارو میزد تو ظهر صبح زود بعدازظهر ک خواب بودم اگه ی جفت کفش پشت در اپارتمان ما بود با پاش شوت میکرد خودش ی پرنده بیرون از واحدش گذاشته بود بوی گندش داشت این اواخر خفم میکرد اول شب خواب بودن صبح زود تو اپارتمان رژه میرفتن یبار با کفشاش اومد داخل اپارتمان من خلاصه دیوونه شده بودم بعد دیدم چقدر بی منطق هست اگه اعتراضی میاوردم کلی بحث میکرد من اجاره یکسالم ک تموم شد فرار کردم از اونجا
اگر به معجزه اعتقاد نداری شاید فراموش کرده ای که خودت یک معجزه ای!