با نامزدم چند روز پیش بحث مون شد ...
اون گفت که تو عرضه کار کردن نداری و من چطوری به تو تکیه کنم و هرچی از دهنش در اومد بارم کرد...
(حق داره) ولی منم حرصم گرفت
قبل تر هم گفته بود که برو یکیو پیدا کن که با این وضعیتت کنار بیاد باید کار کنی و...
(من ازش پول قرض کرده بودم)
(من یکم مریض احوال هستم)
امروز من وام گرفتم رفتم خرید
ایشون هی گیر داد پول از کجا آوردی باید بگی منم میخواستم اذیتش کنم برگشتم گفتم فلانیو تو خیابون دیدم (اکسمو)اتفاقی سلام علیک کردیم گفت اگه چیزی نیاز داشتی بگو و فلان اومدم حرصشو در بیارم گفتم از اون پول گرفتم( قبلاً این بنده خدا مشکل مالی زیاد داشت من کمی کمک کرده بودم ) بعد بهش بگم که داستان چی بوده و وام گرفتم
ولی این تا اسم اونو شنید فکر کرد اون داره پولت پس میده!
که گوشیش رو خاموش کرد !
حالا از طرفی بخاطر مادرش انواع مواد مخدر دم دستش هست چه برای مصرف چه برای خودکشی ...
حال روحیشم مشکل داره منم الان شهر دیگه ای هستم ( مادرش آبرو ریزی زیاد راه انداخته بود تصمیم گرفتم ی مدت از اون شهر برم) نمیتونم برم پیشش و نمیدونم باید چیکار کنم از کی هست دارم زنگ میزنم گوشیش خاموشه
میترسم بلایی سر خودش بیاره یا ...
و اصلا نمیدونم باید چیکار کنم