مثل ایکه پسره خیلی پرو بوده خونه پدر زنشو با رستوران اشتباه گرفته
یه شب گفته برام گوشت درست کن بیام ببرم
دختره درست کرده و برده دم در
به پسره گفته مگه تو شام نخوردی چرا زود تر بهم نگفتی
من بهت پیام دادم گفتی غذا خوردم دیگه چرا دوباره گفتی غذا میخوام و بابات توخونه حتی یک کیلو گوشت هم نمیخره
پسره هم بهش برخورده ظرف غذا رو انداخته تو جوب .
برادر شوهرشم توی ماشین بوده و اتفاقات رو دیده
اون کاربرم نگران بود که آبروش پیش برادر شوهرش رفته