بچها شوهر خواهر شوهرم چندسال هیچ چیز بدی ندیدم ازش چند شب پیش خونمون بودن خانوادخ منم بودن بعد جلوی بابام وشوهرم هی با من شوخی دستی میکرد داشتیم بازی میکردیم این در صورتیه ک ما ب همدستم نمیدیم حتا ،ولی خب بدون روسری ایم کلا خانواده شوهرم اینا،هی میزد رو دستم میگفت تقلب نکن یا با پا میزد ب پام میگفت بیا یا مثلا من هی خودمم میکشوندم اون طرف ک فاصلم زیاد شه ازش داشتیم پاستور بازی میکردیم ی هو ب بهونه اینک دست یارشو نگاه نکنم ک شوهرم بود دست من و کشید گفت بیا اینور ببینم چه داره نگا میکنه،
فقط این ک دستمو کشید شوهرم دید بقیشو ندید بابام دوست تا از حرکاتشو دید خیلی بدش اومد یکم اخماش رفت تو هم ولی خب چیزی نمیتونست بگه چون این ادم خیلی برای ما محترم بود بابامم خیلی دوسش داشت
تو پرانتز بگم چند سال پیش منو شوهرم دعوامون شد خونه اونا بودیم بعد دست من و گرفت کسی نبود برد تواتاق گفت چیشده حس بدی گرفتم اون لحظه ولی چون مشکل داشتم خودم کلا یادم رفت
حالا از اون روز خواهر شوهرم ب بهونه های مسخره هی زنگ میزنه ب ما شوهر خواهر شوهرمم ب بابام و شوهرم زنگ زده ببینه مزه دهنشون چیه جوابشو ندادن
از طرفی میگم شاید منظوری نداشته احساس راحتی کرده از طرفیم میگم شیش هفت بار شوخی دستی طبیعی نیست اصلا
نمیدوووونم😩😩😩