قبل حاملگی باهاشون سرسنگین و قهر و تا الان دو سه بار دیدمشون
الان ک بچم ۴ سالشه
میبینه باباش گاهی با اونا حرف میزنه میگه بریم خونشون
خانواده خودمم کم جمعیته
نمیدونم چ کنم
دوست و فامیلم ندارم زیاد ک سرگرم بشه
عین عین منه شرایطت
بااین تفاوت که من قصد آشتی ندارم
بچه ها نیاز ب عمه عمو پدربزرگ و مادربزرگ دارن.
ما بزرگترها با اونها مشکل داریم چرا باید لذت داشتنش رو از بچه هامون بگیریم؟؟!!
اگر بچه ها واسمون ارزش داشتن اینجوری نمیکردیم.
برو بیا
دنیا ارزش کدورت و ناراحتی رو اصلن نداره
برو عزیزم.
ای کاش مادر منم ۴۰ سال پیش قطع رابطه نمیکرد.
عمه هام خیلی خانم و خوب هستن.
الانم دلم میخواد باهاشون باشم ولی از مادرم میترسم.
در عوض خاله و دایی های بدی دارم و مادر همیشه باهاشون رفت و آمد میکنه.بدی خانواده خودش رو اصلن نمیبینه.
کاااااااش میرفتم خونه عموهام.
۲ تاش فوت شدن خیلی ناراحتم ک چرا کم دیدمشون
کم کم همه چیز درست میشه اگر بهتون آسیب رسوندن و هنوز ناراحتی سعی کن فراموش کنی خودتون کمتر اذیت میشید
این حرفها از مادری میشنوی ک ۴۲ ساله هس نه ی بچه کم سن و سال.
تجربه دارم
و میدونم ک بچه ات از کنار اونها لذت میبره
الهی ک همیشه فرزندت بخنده.
کار خوبی کردی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
