سه سال گذشت و اختلافات بین من و همسرم و دخترمون ( دختر خوندمون ۷ سالشه حل نشد )
ذره ای تو هیچ امری نمیتونم با دخترش مخالفت کنم ،
اکثر اوقات پایین خونه مادر بزرگشه ولی اگر بیاد بالا و بگم فلان کار رو نکن قطعا پدرش با من برخورد میکنه
فردا امتحان خیلی مهمی ۸ صبح دارم ، امشب اومد و گفت توی اتاق درس بخون منم لوازم بازیمو کنار آینه بچینم تا همیشه اینجا باشه ، ( وقتی توی اتاقه اصلا نمیتونم درس بخونم مدام تمرکزمو بهم میزنه و گفتم نه منم میخوام بعدش بیام بخوابم دو سه بار گفت بعد باباش اومد تو اتاق میگه چی شده بابا جون با گلایه گفت به مامان بگو اینجا درس بخونه...) باباش با دعوا و غرلند گفت برو توی هال بخواب ( یعنی همون گمشو خودمون)
لوازمشو (یه عالمه اسباب بازی ) اورد کنار میز آرایش گفتم عزیزم فردا جمعش کنی گم میشه سوسک میبره ،
گفت نه تو میخوای خرابشون کنی بابا ببین مامان اینطوری میگه پدرش تو روی من توپید و گفت نه هیچی نمیشه هر کار دلت میخواد بابایی انجام بده بعد اروم گفت باز یه شب بچه اومده بالا و فلان ....
ادامشو کامنت بعد میگم