من رلم رو خیلی دوست داشتم فشار خانوده باعث شد کات کنم یه چشمم اشک یه چشمم خوم از اون طرف میخوان خواستگار راه بدن بچه ها نمیتونم چرا نمیفهمن اینا من تازه کات کردم
ببین پسری دختری بخاد همه کار براش میکنه بخدا رابطی به خانواده نداره من بهم ثابت شده اگه دوسش داری و میدونی دوست داره و میجنگه درستش کن منم شرایطم مثل تو بود میخاست بره چون خانوادش مخالف بود نمیزاشتم میگفتم اگه بری سرد میشی همهش پاش موندم تا خانواده راضی شدن بعد یکسال و نیم اگه خیلی وقته از کات نگذشته غرورت بزار کنار برو جلو باهاش حرف بزن بگو اگه میخای بیا جلو به خاطرم تلاش کن اگه دیدی قبول کرد هیچ نکرد ول کن من خودم شرایطش، صفره ولی خیلی سختی کشیدم بخدا تو تب میسوختم میرفت میومد خیلی سختی کشیدم
ببین زمان داره تا یک ماه زجر میکشی بعد درست میشی یواش یواش باشگاه رفتنو آهنگ گذاشتن این چیزا حالتو خوب نمیکنه آخه آدم حالش بده این چیزا چطوری میتونه انجام بده فقط بیرون برو پیاده روی با دوستی کسی بازاری برو اون میتونه حالت خوب کنه چون فکر میکنی من سرم اومده اگه خیلیم اذیتی و اعتقادم داری سر مزار شهیدی که نزدیکتره برو من رفتم اینقدر زار زدم حالم خوب شد و مشکلمو حل شد