هیچوقت نشد حالم بد باشه شوهرم مرحم دردم باشه حالا چه روحی چه جسمی خودش میشه درد روی دردم یا میره توقیافه یا اینقدر اعصابمو میریزه بهم که به غلط کردن بیوفتم یجوری که دیگه دردامو مخفی میکنم واین خودش دردش بیشتره ...
😔😔😔
میفهمم
😓😓😓😓
مثل من.....
هزار بار به خودم گفتم با این آدم درد دل نکن چون هر بار پشیمون میشم حتی طرف غریبه ها رو می گیره ولی طرف منو نه
بره گوشه خودم خودمو بغل میکنم تا این که یه بی معرفت بغلم کنه
دیشب خونه مادرم بودیم میگرن دارم سرم درد میکرد حالم خوب نبود همونجاهم گفتم خوب نیستم ازهمونجا رفت تو قیافه اومدیم خونه بتز قیافه اصلا جو خونه رو سنگین کرد ساعت 11شب زدم زیر گریه گفتم محض رضای خدا یبار کنارم باش یبار درد روی دردم نباش بابا سرم درد میکنه آدم که نکشتم بعدش که اعصابمو خورد کرد راحت خوابید منم تا صبح بخودم از ناراحتی پیچیدم
بدم میاد ازش اصلا نمیخوام ببینمش شب تازه باید یجوری رفتارکنم انگار چیزی نشده وگرنه دیگه هیچی
سلام کاش همه غصه های دنیا این بود که شوهرت درکت نکنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
