شوهرم نبود ولی بچه هام بودن پدرشوهرم بود
جاری هم بود
یعنی اونقدر شاهد دارم که نگه دروغ میگم
راستش سعی می کنم دیگه نگم ولی توی سختی های زندگی شوهرم تا میخواد پای خانواده ام رو وسط دعوا بکشه وسط اون گوشه از خونه رو نشون میدم میگم مادرت همون جا نشسته بود که شغلش رو بلند گفت
دیگه این هم دهنش رو میبنده که نخواد ادامه بده
خلاصه که بعد چند سال هنوز هنگ هستم که روانی چرا برای ضایع کردن من این جوری گل به خودی زد