سلام دوستان دیروزخونه مادرم بودم شوهرم تامنارسوندفورازنگ زد من پشت خطی خالم بودبه خالم گفتم قطع کن بعدا زنگت میزنم بعد به شوهرم زنگ زدم باصدای بلندی گفت نرسیده به خونه مامانت به کی زنگ زدی منم خیلی خجالت زده بودم پیش مادرم وچیزی نگفتم بعدپرسیدمامانت خونس گفتم آره وقطع کرد
اومدیم خونه گفتم ناراحتم میکنی بااین کارات
گفت کفشی جلوی خونه مادرت ایناندیدم گفتم زنگت بزنم ببینم اگر خونه نیستن بیام دنبالت
شمانظرتون چیه خودم خیلی ناراحتم وعصبیم
خیلی عصبیم یعنی چی این حرف نرسیده به خونه مادرت به کی زنگ میزنی
شمابودین بهتون برنمیخورد
لطفا اگه میخونیدنظربزارین دلم آشوبه
احتمالا بار اولش نیست بددل شکاک هست
یا باید ولش کنی و طلاق
یا باید کنار بیای فقط تا شکاک بودنش خوب بشه بعد چند سال
من شوهرم سر همین کارها خونمو خورد و گیر گیر
الان دستشویی برم میبرمش جلو توالت بو بکشه ولی تهمت نمیزنه دیگ
اهان
فک کن یکبار رفتم بازار روز با بچه ها اون دوتا بچه سرنوشت داشتن بستنی میخوردن من داخل دالن خرید میکردم
اومد دید داد زد پام تو خونه زد کبود کرد یک ماه دعوا داشتیم ب توافق رسیدیم هیچ جا بدون اون نمیرم
خودش اذیت میشه ولی با داد و بیداد و جیغ میبرمش
میگم نیای ک بعد تهمت بزنی
