2777
2789
عنوان

دختر بودن💔

| مشاهده متن کامل بحث + 1465 بازدید | 125 پست
دستتو بکن تو جیب خودت از همه اینا راحت بشی

بخدا هزار بار گریه کردم دعوا کردم بحث کردم بزارین برم کار کنم هیچی از شما نمی‌گیرم نمیزارن بخدا نمیزارن دیگه خسته شدم کلی منت میکشم که بهم پول بدن 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

مشکل اینه که اول چنین خانواده هایی اجازه کار نمیدن دوما اجازه مستقل شدن نمیدن

منم از همین خانواده ها بودم عزیزم 

دانشگاهتو بنداز یه شهر دیگه تمام راهای تو شهر خودتون هم ببند 

باز چاره هست 

:) خیلی سخته خیلی سخته واقعا من هیچی نمی‌خوام ازشون فقط می‌خوام بزارن زندگی کنم همین حتی نمیزارن برم ...

منم نذاشتن برم نه تحصیل نه کار نه خرجی نه بیرون نه دوست

الان 25سالمه امسال وارد 26 میشم و هیچ و پوچم

منزوی افسرده تنها حتی آدرس خونه رو نمیدونم

کلی مشکل روحی دارم.

نمیدونم ۱۴.15 سالی میشه کلا حبسم تو خونه 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

شوهر هم میکنی میگ اینجا خونه بابات نیس هر غلطی میخای بکنی🤣 تکلیف مارو روشن کنن کجا غلط کنیم

دقیقا همینه من میگم باشه شوهر میکنم ولی دارم میبینم که من توانایی اینکه از زیر منت خانوادم برم زیر منت شوهرم رو ندارم اصلا شخصیت من اینطوری نیست 

منم از همین خانواده ها بودم عزیزم دانشگاهتو بنداز یه شهر دیگه تمام راهای تو شهر خودتون هم ببند باز چ ...

وقتی اجازه دانشگاه نمیدن چکار کنیم؟ 

منو از سن کم دیگه نذاشتن برم 

کم دخترایی بودن که تو همچین اوضاعی بخاطر سرپیچی کشته شدن

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

بخدا هزار بار گریه کردم دعوا کردم بحث کردم بزارین برم کار کنم هیچی از شما نمی‌گیرم نمیزارن بخدا نمیز ...

میدونم عزیزم ایرانی جماعت همینه به قصد محافظت زجرکش میکنن 

ولی یبار تو روشون وایسا یا آنلاین شاپ بزن یا ادمینی که مجبور به بیرون رفتن نباشی 

حتما شما درک نمیکنی که میای اینجا و اینطوری مزه نیریزی!

من ۳۵سالمه و همین مشکل رو دارم 😭😭😭

من اومدم اینجا ک شاد بشم و بخندم 🙃                                    بحث کردن با بعضیا مثل نصب کردن ویندوز روی چرتکه س        جوابت نمیدم فک نکن زبون ندارم یا بلد نیستم آدم حسابت نکردم😅😅😅

واقعا انگار یه اسم تو شناسنامه قراره از ادم‌محافظت کنه🤦🏻‍♀️

بخدا همون شوهر هم فردا کتک میزنه سرت منت می‌زاره بهت خیانت می‌کنه وقتی خانواده باهات اینکارو میکنن شوهر قراره چیکار کنه؟

اصلا همچین چیزی رو نمیزارن میترسن از دختری که مستقل بشه

میترسن از ابرو 

حالا انگار مگه چه بی آبرویی بکنیم

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

دختر بودن از یه جهت راحته از یه جهت سخت که اگر خونواده درستی باشه کلا راحته

اینکه مسئولیت آنچنانی رو دوشت نیست

ولی اینی که میگی شوهر کن هرکار دلت میخواد بکن خیلی شنیدم بدبختی این جاست شوهرم کنی نمیتونی هیچ‌کار کنی میگه فک کردی اینجام خونه باباته

اگر رفتار منطقی میکنی مثلا بیرون رفتن با دوستات اصلا نیازی نیست به حرفشون گوش بدی چون تو کار غلطی انجام نمیدی

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز