وصیتنامه آهنگین کوروش بزرگ: منم کوروش وپادشاه جهان به شاهی من شادمان مردمان به بابل درآمد سپاهی زمن رها کردم این سرزمین راز مرگ به بابل چو وارد شدم بی نبرد سپاه من آزار مردم نکرد من برده داری برانداختم به کارستمدیده پرداختمکسی رانباشد به کس برتری برابر بود مسگر و لشکری پرستش به فرمانم آزادشد معابد دگرباره آبادشد به دستورمن صلح شدبرقرار که بیزاربودم من ازکارزار میان دو دریا در این سرزمین خراجم دهدشاه وچادرنشین زنو ساختم شهر ویرانه را سپس خانه دادم به آواره ها مرا در جهان هدیه آرامش است به گیتی شکوفایی و دانش است چو روزی مرا عمر پایان رسید زمانی که جانم ز تن بر کشید نه طاغوت باید مرا در بدن نه با مومیایی کنیدم کفن که هر بند این پیکرم بعد از اینشود جزئی از خاک ایران زمینکه هر بند این پیکرم بعد از این شود جزئی از خاک ایران زمین. زنده باد خاک پاک ایران زمین💚🤍❤️ زنده باد خلیج همیشه پارس🌊🌊🌊🌊🌊🌊 زنده باد زبان اصیل پارسی❤️❤️
از باغ می برند چراغانی ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ات کنند پوشانده اند صبح تورا ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانی ات کنند یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند این بارمی برندکه زندانی ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست ازنقطه ای بترس که شیطانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مرادنیست گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
از باغ می برند چراغانی ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ات کنند پوشانده اند صبح تورا ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانی ات کنند یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند این بارمی برندکه زندانی ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست ازنقطه ای بترس که شیطانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مرادنیست گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
از باغ می برند چراغانی ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ات کنند پوشانده اند صبح تورا ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانی ات کنند یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند این بارمی برندکه زندانی ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست ازنقطه ای بترس که شیطانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مرادنیست گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند